اعظم صفایی: «اصغر پیران » ، بازیگر خواننده ،بازیگر سینما و تئاتراز سال ۱۳۷۸ فعالیت هنری خود را در تئاتر به عنوان بازیگر شروع کرد. بعد از آن در مقطع کارشناسی ادبیات نمایشی از دانشگاه آزاد و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشکدهی هنر دانشگاه تربیت مدرس رابه تحصیل پرداخت . این بازیگر تئاتر در سال ۱۳۹۷ در جشنوارهی بین المللی تئاتر فجر، تندیس بهترین بازیگر مرد بخش بین الملل را برای نمایش «نامبرده» به کارگردانی «علی اصغر دشتی» دریافت کرد. مدتی بعد پس از آشنایی با « بامداد افشار » آهنگساز مطرح کشور همکاری خود را به عنوان خواننده در گروه « اتاق » آغاز کرد. با این خواننده و بازیگر با استعداد و موفق عرصه ی هنر گفت و گویی داشتهایم که در ادامه میخوانید .
« اصغر پیران » خواننده و بازیگر سینما و تئاتر در خصوص فعالیتهای اخیر خود گفت: خب، طبیعتا با توجه به شرایطی که در آن به سر میبریم (شیوع ویروس کرونا)، تئاترها نیز مانند بسیاری از مشاغل دیگر تعطیل شدند و چون عمده فعالیت من در این سالها در تئاتر متمرکز بوده است، در نتیجه بخش زیادی از این یک سال و اندی را بیکار بودم. البته در این مدت پیشنهاد چند فیلم سینمایی، یکی دو سریال شبکه نمایش خانگی و تعداد زیادی فیلم کوتاه داشتم که از میان آنها تنها دو فیلم کوتاه که فیلمنامه و کاراکترهای جذاب تر و متفاوت تری با آنچه تا پیش از آن کار کرده بودم داشتند را پذیرفتم. آخرین کارم هم، کنسرت آنلاین به همراه گروه «اتاق» در اسفند ماه سال گذشته بود.
او در خصوص چگونگی آشنایی با « بامداد افشار » و شروع فعالیت اش در عرصه ی خوانندگی توضیح داد:من و بامداد افشار اولین بار در نمایش مکبث (رضا ثروتی) با هم آشنا شدیم و بعد از آن در چندین نمایش دیگر با هم همکاری داشتیم. در بعضی از این نمایش ها، قطعه های آوازی وجود داشت که با توجه به شناختی که در این مدت از همدیگر پیدا کرده بودیم، خواندن این قطعه ها به من سپرده شد. بعد از نمایش «وویتْسِک» Woyzeck با پیشنهاد بامداد، قرار شد در بیرون از تئاتر هم به این همکاری برای آماده کردن یک آلبوم موسیقی ادامه دهیم و این شروع یک ماجراجویی جذاب و متفاوت و در عین حال بسیار سخت و با فراز و نشیب های زیاد بود که همچنان هم ادامه دارد. در ابتدا فقط بامداد و من با هم کار میکردیم اما به مرور دوستان دیگرمان بر حسب نیاز به سازها و صداهای مختلف و امکاناتی که آن سازها داشتند و کمک بزرگی که در بهتر شدن کیفیت قطعه ها به ما میکردند، به گروه اضافه شدند. این را هم باید بگویم که من خودم را خواننده حرفه ای به معنایی که همه ما میشناسیم نمیدانم. یکی از مهمترین دلایل حضورم به عنوان خواننده این است که بامداد افشار اعتقاد دارد جنس صدای من و حس و حال آن با نوع موسیقی ای که او کار میکند و علاقه دارد، سازگارتر و جفت و جورتر است، همین.
خواننده گروه " اتاق " در خصوص سبک کاری خود و شباهت آن به تعزیه خوانی گفت : من نه سبک دارم و نه تعزیه خوان هستم. موضوع این است که در این سالها چه به شکل تجربی و چه آکادمیک درگیر کار تئاتر و بازیگری بوده ام، تعزیه یا شبیه خوانی هم یکی از شیوه های نمایش ایرانی و بسیار غنی و ارزشمند است که متاسفانه حالا دیگر به دلایل مختلف از رونق گذشته اش افتاده و کمتر مورد توجه است و جدا از علاقه شخصی، جزو دروس دانشگاهی ما بوده و درباره آن مطالعه کرده و تحقیقاتی انجام دادهایم. از آنجا که تقریبا همزمان با تئاتر، موسیقی ایرانی را هم دنبال کرده ام، در نتیجه به لحاظ تاٍثير و تاثری که تعزیه و موسیقی ایرانی بر هم داشته و دارند، خود به خود این ویژگی در آوازی که میخوانم وجود دارد و راستش دوست دارم که وجود داشته باشد.
وی در ادامه درخصوص موسیقی فولکوریک اظهار داشت : پژوهشگران و اساتیدی که بر روی موسیقی نواحی کار کرده اند معتقدند ریشه موسیقی دستگاهی ایرانی، موسیقی فولکلوریک و نواحی مختلف ایران است و از آن سرچشمه میگیرد و خب من هم تا جایی که توانسته ام دنبال کرده و شنیده ام. تأثیر از موسیقی نواحی مقدار زیادی به دلیل علاقه من بوده و مقداری هم از این احساس نیاز که باید از این نوع موسیقی با آن امکانات و دامنه بسیار عمیق و گسترده اش به اندازه ظرفیتم بهره بگیرم، سرچشمه میگیرد. نمیدانم چقدر موفق بوده ام اما دست کم تلاشم را برای فهم آن میکنم.
در این سه آلبومی که به همراه گروه «اتاق» کار کرده ایم، من تنها دو قطعه را با تاثیر از موسیقی محلی بوشهر خوانده ام. یکی قطعه «سنت واجبه ...» از آلبوم «بالانس» و دیگری قطعه «راز اهواز» از آلبوم «دشتِ نفتون» که آهنگسازی آن را امید سعیدی که خودش بوشهری است انجام داده. دلیلش هم این است که فارغ از علاقه مندی و دنبال کردن نغمه ها و آواهای مختلف، من حدود سه سال را به دلیل دانشجو بودن، در بوشهر زندگی کرده ام و تا حدودی با فرهنگ و موسیقی و بعضی آداب و رسوم آنجا آشنایی دارم.
« پیران » در خصوص پروژه شوجی ترایاما در همکاری با « بامداد افشار» گفت : «شوجی ترایاما» یک آرتیست ژاپنی بوده که فعالیتهای هنری اش ابعاد گسترده ای دارد. او نمایشنامه نویس، کارگردان سینما، عکاس و شاعری آوانگارد بوده است. آقای ازاوا (Ozawa) که از هنرمندان معاصر ژاپن است میخواستند نمایشگاهی در بزرگداشت شوجی ترایاما برگزار کنند که شامل بخشهای مختلفی بود. ایشان هایکوهایی درباره مراحل مختلف زندگی شوجی ترایاما سروده بودند و تصمیم داشتند که برای این هایکوها موسیقی بسازند. در فضای مجازی گروه ما را پیدا میکنند و از کارهای ما خوششان می آید و تصمیم میگیرند کار مشترکی با هم انجام دهیم. ایشان یکی دو بار به ایران سفر کردند و همکاری از آنجا آغاز شد.
مثل بسیاری از قطعه هایی که ما این سالها کار کرده ایم، بامداد افشار، شعر (هایکوها را که بهمن بختیاری، شاعر گروهمان ترجمه کرده بود) را به من داد تا برای آن ملودی بسازم. بعد از ساخته شدن ملودی، نوازنده های دیگر گروه، پارتهای خودشان را اضافه کردند و در نهایت با نظر بامداد افشار تنظیم و میکس و مسترینگ آن انجام شد. تجربه خوب و البته مهمی بود و خوشحالم که این همکاری بین المللی شکل گرفت. امیدوارم بتوانیم با گروههای دیگری در خارج از ایران هم همکاریهای داشته باشیم.
وی در پاسخ به این پرسش خبرنگار حوزه موسیقی دیباچه که " به کدام حیطه هنری علاقه ی بیشتری دارد؟ گفت: ببینید، من خودم را بازیگر میدانم. بازیگری حرفه من است. بیش از نیمی از عمرم را صرف آن کرده ام و زندگی ام را از این راه میگذرانم. اما تا جایی که به تئاتر و بازیگری مربوط میشود، شناخت موسیقی و ریتم، رقص، آواز و نواختنِ دست کم یک ساز، جزو ملزومات اساسی بازیگری در دنیاست. یعنی یک بازیگر در دپارتمانها یا مدارس تخصصی تئاتر باید (تاکید میکنم؛ باید) این دروس را بگذراند. پس اگر من کمی راجع به موسیقی و آواز و نواختن ساز میدانم، چیز عجیبی نیست. عجیب آن است که یک بازیگر اینها را بلد نباشد.
وی افزود: من بطور مشخص بازیگری را انتخاب و به شکل تخصصی دنبال کرده ام. چون عاشق این کار بوده و هستم. ضمن اینکه تئاتر به تنهایی تمام وقت و ذهن و زندگی ام را درگیر خود کرده بود و دیگر زمانی برای کارهای دیگر نداشتم. نمیتوانم حکم قطعی بدهم اما فکر میکنم متمرکز بودن روی یک رشته یا گرایش، نتایج بهتری در پی خواهد داشت. چون هر کدام از این رشته ها، زمان و هزینه و ملزومات خاص خودش را میطلبد و نمیشود همزمان در دو یا سه رشته فعالیت جدی و حرفهای داشت. دست کم این از توان من خارج بوده است.
این هنرمند در انتها گفت:آرزوهای من سقفی ندارند و به نظرم آرزویی که سقف داشته باشد، دیگر آرزو نیست.
برای پیشرفت، اول از همه علاقه و عشق فراوان، بعد تحصیلات آکادمیک، تلاش و پشتکار بسیار زیاد، تحمل سختیها و ناملایماتی که وجود دارد و البته کم نیاوردن و کوتاه نیامدن از ایده آلهایی که ناشی از شناخت و آگاهی باشد و نه از سر جهل.
شرایط در کشور ما هیچگاه خوب و مناسب و در خور نبوده است. اگر هنرمندانی آمده اند و کار کرده اند و درخشیده اند و در ذهن و قلب مردم جای گرفته اند، بخاطر تلاش و سرسختی و خستگی ناپذیری خودشان بوده و بس.
برای مثال شما ببینید الان بیش از یک سال از تعطیلی سالنها و اجراهای تئاتر میگذرد و هیچ نهاد و ارگان و دستگاهی، فکری اساسی به حال آنهایی که سالهاست در تئاتر فعالیت کرده اند و امرار معاش آنها فقط و فقط از این راه بوده، نکرده و نمیکند. أنها چه باید بکنند؟ سرنوشتشان چه خواهد شد؟ چه کسی باید جوابگوی آنها و خانواده هاشان باشد؟ پاسخی وجود ندارد. تصور نمیکنم بعد از کرونا هم تئاتر به این زودیها سر پا شود.